گفت¬وگو با هادی کیانی هنرمند شگفتی‏ساز و برنده پنج تندیس از جشنواره تئاتر فجر؛ هنوز اول راهم

ساخت وبلاگ

گفت­وگو با هادی کیانی هنرمند شگفتی‏ساز و برنده پنج تندیس از جشنواره تئاتر فجر؛

هنوز اول راهم

قدردان مردم شریف شهرم هستم

اشاره:

هادی کیانی هنرمند شگفتی‏ساز چهلمین جشنواره تئاتر فجر در سال1400 بود. این کارگردان و بازیگر خمینی‏شهری نمایش «روده‌درازی‌های یک مرده بی‌صاحب»، داوران و مخاطبان جشنواره تئاتر فجر را به شگفتی واداشت . او با دست‏یابی به پنج تندیس جشنواره تئاتر فجر افتخار بزرگی برای هنر و فرهنگ کشور، استان و شهر آفرید و شمع روشنی شد برای مشتاقان هنر و تئاتر که گاهی کمبود امکانات و نامهربانی‏ها مایوس‏شان می‏کند. هادی کیانی سال گذشته نیز در تئاتر فجر «جایزه بزرگ» را کسب کرد که البته کمتر درباره آن گفت­وگو شده است. وی اظهار داشت که تئاتر «واگویه‏های یک فشنگ جنون‏زده» با موضوع جنگ و دفاع مقدس در چندین جشنواره حائز رتبه گردیده است اما هرگز مجال اجرا در صحنه و برای مردم را نیافته است.

برای کسانی که دغدغه اصلی آنان دفاع مقدس است این بهترین فرصت است تا با کمک به اجرای این نمایش هم از زحمات این گروه حمایت شود و هم یک اثر ارزشمند در اختیار مخاطبان قرار گیرد. هادی کیانی تحصیل کرده نمایش است و با کارشناسی ارشد نمایش در نظر دارد در کنار فعالیت عملی به تحصیل خود در مقطع دکترا ادامه دهد. به پاس این توفیق با ایشان به گفت و گو نشسته ایم که در ادامه می خوانید.

 

*.جناب آقای کیانی موفقیت شما را در جشنواره تئاتر فجر تبریک می گوییم. توفیق شما در چندین رشته ظاهرا  موضوعی است که کمتر در این جشنواره تکرار شده است. به عنوان نخستین سئوال بفرمایید که با وجود حضور شما در شهرستانی کوچک و بدون کمترین امکانات و حمایتها، چه عواملی باعث این موفقیت شد؟

با سلام به شما و عرض ادب و احترام خدمت همه مخاطبین محترم نشریه صبح اندیشه. شهرستان ما آمفی تئاتر ندارد و یک سالن سینما دارد که امکانات آمفی تئاتر در آن موجود نیست. در سالهای گذشته قبل از کرونا ما در همین سالن اجرا داشتیم و هر شب بالغ بر هزار تماشاگر از آن استقبال می­کرد. خداوند بزرگ این لطف را به گروه «آیینه» کرده بود که با استقبال خوب مردم مواجه می­شد و  همت و پشتکار یک گروه خوب که شبانه روز و مستمر و باعشق کار می‏کردند و ما سیصد تا چهارصد شب اجرا داشتیم و این موفقیت را مدیون اعضای گروه هستم و من به عنوان نماینده آنها صحبت می‏کنم. اگر آنها نبودند این اتفاق نمی­افتاد، هم گروه اجرایی خوب، هم گروه موسیقی خوب و هم مشاورین خوب؛ مثل جناب استاد عبدالرضا فریدزاده منتقد و نویسنده و شاعر، دوستانی که با شعر آشنا هستند حتما ایشان را می‏شناسند. ما در هر تماس4-5 ساعت تلفنی از ایشان مشاوره می­گرفتیم و فیلم برای ایشان می­فرستادیم و ایشان با بزرگواری نقد و تحلیل می­کردند. با حمایتهای این بزرگواران مثلا سرپرست گروه آقای عمادی و دیگر عزیزان این نتیجه به دست آمد که در واقع نتیجه عاشقانه کار کردن است تا این چراغ روشن بماند.

یک نکته بسیار جالب این است که همه اعضای گروه تا پنج روز قبل از جشنواره گرفتار کرونا بودند و فقط لطف خدا کمک کرد تا از آن شرایط بیرون بیاییم و سلامت گروه بدست آید. خودم شب قبل از اجرا زیر سِرُم بودم و دو تا سِرُم زدم اما باعث نشد که از کار دست بکشیم. همین جا لازم می‏دانم صمیمانه از دکتر احمد باقری تشکر کنم که در این دوران خدمات بزرگی به مردم شهر ارائه کردند و می‏کنند. عشق به تئاتر و عشق به مردم باعث شد که محکم به کار ادامه بدهیم. و البته از کم لطفی و بی‏توجهی مسئولین که بهتر است حرفی به میان نیاوریم، مسئولی که بعد از چند روز از این موفقیت هنوز به ما تبریک نگفته چه انتظاری از او می رود. بنابراین برای ما، مردم مهم هستند و به مردم خوب‏مان درود می فرستم، مخصوصا مردم شریف خمینی شهر که خاستگاه ما از این جاست.

*. شما سال گذشته نیز در تئاتر فجر جایزه مهمی دریافت کردید و متاسفانه کمتر شنیده شد، آن جایزه چه بود؟

ما سال پیش با نمایش«واگویه‏های یک فشنگ جنون زده» که در جشنواره تئاتر مقاومت برگزیده شده بود راهی جشنواره فجر شدیم و جایزه بازیگری و کارگردانی و نویسندگی و طراحی فضا را به دست آوردیم که عنوان آن «جایزه بزرگ» بود. البته این اثر در جشنواره نگاه استاد امین حیایی نیز برگزیده شد. این کار مربوط به دفاع مقدس و جنگ بود، نگاه کاملاً به روز و مخاطب­پسند و اتفاق خیلی جذابی بود، ولی هیچ مسئول یا نهاد و شرکتی پیشنهاد اجرای آن را نداد و متاسفانه این کار ارزشی هیچ وقت اجرا نرفت. این کار  بهترین کار جشنواره شد و در جشنواره چتر زندگی یزد هم پنج عنوان جایزه بازیگری، کارگردانی، نویسندگی، طراحی لباس و موسیقی و طراحی فضا را به دست آورد. متاسفانه اگر کاری را که تولید می‌کنیم هیچ فضایی برای آن فراهم نباشد که  اجرا شود، با این همه زحمتی که دوستان کشیدند آنها را آزرده خاطر خواهد کرد.

*. شما کار تئاتر می کنید اما این شهر در زمینه سینما پیشینه چشمگیری دارد و کارگردانهایی نظیر اصغر فرهادی و محسن امیر یوسفی در جهان نام آور هستند؟ آیا آن پیش زمینه در سینما مشوقی در تئاتر برای شما بوده است؟

این شهر به نظر من شهری نخبه پرور هست و در زمینه‌های مختلف آدم‌های بزرگی دارد، در زمینه تئاتر استاد علیرضا استادی فرزند این شهر است که از بازیگران درجه یک سینما و تئاتر و تلویزیون است که واقعا جزء مفاخر این شهر محسوب می‌شود و آقای نادر نادرپور را هم  کمتر کسی می­شناسد که خودش در تهران سالن دارد. در ادبیات چهره­های بزرگی داریم، درفلسفه دکتر ابراهیمی دینانی را داریم که از مفاخر ملی است، برای داشتن این شخصیتها به خود می­بالیم و کیف می کنیم که این دوستان در این شهر هستند و افتخار این شهر و کشور هستند. اینکه  آیا این پیش‏زمینه در سینما و تئاتر برای انجام کارهای من بوده یا خیر باید بگویم که من ابتدا در سینماگران جوان بودم و چون کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی دارم فرصت برای رفتن به سینما بسیار داشته­ام. ولی علاقه من به تئاتر است و حتی تعزیه کشش بسیاری برای من دارد و اصولا نمایش جذابیت فراوانی برایم دارد.

*.وجود گروههای تئاتر نظیر گروه آقای عمادی آیا هیچگونه هم‏افزایی و تاثیری در تلاش شما داشته است؟

سالهاست که کارگردانی و نویسندگی مشترک نمایش‌های خاله خانوم را با آقای عمادی با هم انجام می‌دهیم. البته آقای عمادی را همه به اسم «خاله خانوم» می­شناسند، ولی من در فضای مجازی حضور ندارم و در فضاهای  مدیریتی  رفت و آمد نداشتم. اما ما در چهار سال اخیر همکاری مشترک داریم و باعث افتخار من است که در کنار ایشان کار می کنم و این فعالیت­ها قطعا موثر بوده­اند.

*. تمرینهای شما کجا انجام می‏شوند و آیا بازیگران­تان از خمینی شهر هستند یا از شهرهای دیگر هم در کار خود استفاده کردید؟

با اینکه سالن سینمای شهر در دست گروه خود ما هست و هزینه سینما با خودمان بوده اما هیچ وقت تمرین­ها را به سینما نبردم، به خاطر اینکه مبادا این تصور پیش بیاید که از این اماکن استفاده رانتی می‏کنیم. بخش عمده تمرینات در سالن ذکرالرحمه انجام می‏شود یا در منزل خودمان تمرین می‏کنیم.

در مورد اینکه بازیگران ما اهل کجا هستند، همه اهل خمینی شهر هستند

البته بچه‌های موسیقی اهل رهنان و بعضی اهل اصفهان هستند، دو نفر از آنها هم اهل خمینی شهر هستند اما مابقی اهل اصفهان هستند که این دوستان هم منت بر سر ما گذاشتند و افتخار به ما دادند.

*. آیا شهرداری و اداره ارشاد یا دیگر مراکز، حمایتی از شما کردند و امکاناتی در اختیار شما قرار داده‏اند؟

سوال­تان خیلی سوال سختی است و پاسخ دادن به آن هم مشکل است.

نمی­دانم داد بکشم یا فریاد بزنم یا سکوت کنم.کما اینکه ما در این چند سال ماخوذ به حیا بودیم و سکوت کردیم و اصلا هم برای­مان مهم نبوده، ولی از یک جایی به بعد سخت شد. فقط یک جمله به شما می گویم و خاطره­ای که هم امسال و هم سال قبل اتفاق افتاد این خاطره آخری را می‏گویم. به محض اینکه از تهران برگشتیم یکی از بازیگران ما رفت ساندویچ بگیرد. جالب بود که ساندویچ‏فروش اطلاع داشت اینها بچه‌های تئاتر هستند. به محض اینکه آمده بود پولش را حساب کند گفته بود نه شما افتخار آفرینی کردید برای این شهر. بروید حساب نکنید. این رفتار شعور این آدم را می رساند. این را هم دیدم که یک پیامی روی گوشی من آمد که فرستنده را نمی‌شناختم و تبریک گفته بود و تشکر از ما کرده بود. گفته بود شما افتخار شهر شدید. من شماره را نمی‌شناختم، نوشتم شما؟ گفت من کارگر پمپ بنزین فلان جا در خمینی­شهر هستم. من شماره شما را گیر آوردم و صرفاً پیام دادم که خسته نباشید بگویم. من این را می‏بینم ولی در کنارش می بینم که هنوز سه شب از این ماجرا می‌گذرد و برخی از مسئولین یک زنگ به من نمی­زنند. منظورم من نوعی نیستم، این تشکر برای تئاتر این شهر است، برای هنرمندان این شهر است. برای کسانی که ۱۴۰ شب هر شب۴ ساعت تمرین کردند. هدف­شان این بود که به نام خمینی‏شهر یک کاری را ببرند. من نمی­دانم که حاشیه می‌شود یا نمی‌شود ولی یاد گرفتم که دیگر از هیچکس انتظاری نداشته باشم. چون اینطوری راحت­تریم، عاشق مردم این شهر هستیم. مردم شریف و بزرگی داریم ولی مسئولین را سه نقطه بگذارید.

*.این اثر اخیر که توفیق کسب کرده آیا در شهر اجرا شده یا امکان اجرای آن برای مردم این شهر وجود دارد؟

در رابطه با اجرای این اثر ما پیگیر هستیم که این اثر را در تهران اجرا کنیم. ببینیم چه اتفاقی می افتد حالا یک رایزنی­هایی هم شده است. اصفهان هم همینطور و قطعاً در زادگاه خود ما هم این اثر اجرا خواهد شد. امیدوارم فضایی فراهم بشود و کرونا هم برود و ما بتوانیم در خدمت مردم فهیم شهرمان باشیم که الحق به گردن ما حق دارند.

*. واکنش مردم و هنرمندان شهر پس از کسب این موفقیت با شما و گروهتان چگونه بود؟

من در سوال قبلی درباره واکنش مردم پاسخ دادم. دوستان بزرگی که در بخش تئاتر بودند خیلی تبریک گفتند. دوستانی که زنگ زدند، استوری گذاشتند و حتی من دم نانوایی که می‌روم می‌گویند دمت گرم. خیلی خوشحالم کردی، این خوشحالی مردم باور بفرمایید که از همه تندیس­ها برای من با ارزش­تر است. در این شرایطی که روحیه مردم داغون است و همه شرایط بدی دارند همین خوشحالی مردم مرا خیلی خوشحال می­کند. من خدا را شاکرم که بچه این شهر هستم و این را از ته دل می­گویم.

 

*. حال که  شادی شنیدن از اثر و موفقیت­های­تان را با پاسخ­های­تان برای ما دو چندان کردید درباره خودتان، زندگی، تحصیلات و سابقه هنری­تان صحبت بفرمایید.

من متولد خرداد ۱۳۶۹ هستم و کارشناسی سینما و کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی دارم. انشاالله چند روز دیگر (۶ اسفند) کنکور دکترا هم می‌دهم. تا ببینیم چه اتفاقی می افتد. بعد از کلاس سوم ابتدایی تئاتر را شروع کردم و از سوم ابتدایی تا الان بیست و خرده­ای سال است که تئاتر کار می کنم. یاد می­گیرم، البته همچنان یاد می­گیرم. شاگردی می کنم و از محضر اساتید و بزرگواران یاد می­گیرم. جشنواره های زیادی کار کردم.  جشنواره ماه، مقاومت، بین المللی کودک و نوجوان،  تئاتر دزفول، سه دوره در جشنواره فجر حضور داشتم. جشنواره بین المللی تئاتر مریوان بودم، امسال که آنجا هم جایزه بخش ایثار و شهادت را گرفتم. جشنواره های مختلفی حضور داشتم و در بحث اجرا هم ۱۵ سال است که در گروه آیینه در خدمت آقای عمادی هستیم و به طور مشترک کارهایی را تولید کردیم مثل شهر هرت، اینکه همون شد، لامپ اضافی خاموش، ولیمه، کی به کیه. این پنج کار کارهایی بود که در محضر آقای عمادی انجام دادیم و به صورت مشترک نوشتیم و کارگردانی کردیم و بازی می کردیم. اجراهای این نمایش­ها به لطف خدا پر مخاطب­ترین اجراهای نمایش‏های کل کشور بوده است. بعد از آنها به جشنواره بین المللی نمایش های آیینی سنتی رفتیم، سه دوره همه ما آنجا حضور داشتیم با نمایش‏های خاله خانوم که آن هم مورد اقبال و پذیرش خیلی از بزرگان قرار گرفت. مقاله های زیادی روی کار«خاله خانوم» نوشته شده که متاسفانه این هم هیچ وقت دیده نشد. تقریبا می‏توانم بگویم زندگی من در مسیر تئاتر می گذرد. نوشتن و خواندن و کار کردن و خدا را شاکرم که اگرچه درآمدش خوب نیست اما حالمان خوب است.

*. در پایان اگر سخنی است که می تواند در بهبود کار شما و جوانانی نظیر شما موثر باشد مطرح بفرمایید.

در پایان مجددا تشکر می کنم از چند بزرگوار که خیلی کمک کردند؛ سرپرست گروه آقای عمادی، مشاوره بزرگوارانی همچون آقای عبدالرضا فریدزاده، آقای اصغر فریدی ماسوله طراح حرکات فرم که هردو جزو خوبان و بزرگان و پیشکسوتان ایران هستند. بچه های خوبی که لحظه به لحظه همراه بودند آقای حامد جامی، رضا پرنده، میلاد مجیری، علی حاجی هاشمی، عرفان عمادی، سینا سلحشور و محمد محمدی که بازیگر این کار بودند. گروه موسیقی خوبم و آهنگسازان آقای محمد باقرصاد گروه خوب موسیقی آقای فوداز پور، آقای مهدی رحمتی، مرتضی خاکی، علی موسوی،

و با تشکر ویژه از پدر و مادرم که اگر سایه ی آنها بالای سر من نبود و حمایت‌های آنها را نداشتم این کار شدنی نبود. و حمایت‌های مالی برادر بزرگوارم آقای مهدی کیانی که درهزینه های کار با ما همراهی می‌کردند و در واقع تهیه‌کننده کار بودند. با تشکر ویژه از همسرم که در این سال‌ها هم منشی صحنه بودند و هم دستیار کارگردان بودند. البته دستیاری را همراه با آقای حامد جامی انجام می‌دادند. همچنین از صبوری های همسرم تشکر می کنم باید تشکر و قدردانی ویژه از همسرم داشته باشم. از تک تک دوستان گروه آیینه تشکر می‌کنم که این کار در واقع متعلق به این دوستان است. من در واقع نماینده این دوستان هستم دستشان را می‌بوسم. و در مقابل بزرگواری ایشان سر تعظیم فرود می آورم. در رابطه با دوستان جوانی هم که دوست دارند در این فضا بیایند و وارد شوند باید بگویم که حاشیه ها باعث می شود که آدم از اصل فارغ شود. قشنگ ترین کار این است که آدم سرش در لاک خودش باشد. کارش را انجام بدهد مطالعه اش را بکند. در محضر اساتید شاگردی بکند، در این صورت است که می‌تواند مسیر خوبی را رقم بزند. یک شبه هیچ چیزی به دست نمی آید. تلاش و همت و کوشش همراه با راهنمایی اساتید و با مطالعه و پشتکار این اتفاقات صورت می‌گیرد. چهار پنج تندیس به نظر من این اتفاق مهم نیست مهم این است که آدم همیشه پر بار باشد. و همچنان تا آخر عمرش یاد بگیرد و من افتخار می کنم که در محضر بزرگواران زیادی یاد گرفتم و خداوند این لطف را به من کرده که همچنان هم خودم را شاگرد می دانم و جویای یادگیری هستم.  و این تازه اول راه است و بسیار چیزهای نادانسته وجود دارد.

من یک تشکر ویژه هم از شما بزرگواران بکنم و هم صحبتی با شما و هفته نامه صبح اندیشه برای من افتخاری بود و برای اینکه بگویم شهر خوبانی مثل شما را دارد. و شهر اتفاق افتخار می‌کند و من افتخار می‌کنم که در شهری هستم که این خوبان در کنار هم فعالیت می‌کنند. من هم از محضر ایشان درس هنر و اخلاق و معرفت یاد می‌گیرم. انشاالله که همه در کنار هم اتفاقات بزرگی ایجاد کنیم، چون این شهر مستحق بهترین ها است و این مردم لیاقتشان لیاقت بسیار والایی است

هفته نامه صبح سده...
ما را در سایت هفته نامه صبح سده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4sobhesedeh4 بازدید : 308 تاريخ : شنبه 24 ارديبهشت 1401 ساعت: 8:16