هفته نامه صبح اندیشه / شماره 421/از نفس افتاده

ساخت وبلاگ

مردم می پرسند چرا آبادانی خمینی‏ شهر متوقف شده است؟ پاسخ مسئولان چیست؟

از نفس افتاده

قرار بود شهر پایتخت کتاب شود نه پایتخت بازیافت و ضایعات!

شهریاری کی سرآمد، شهریاران را چه شد

آیا آبادانی، توسعه و مدرن­سازی خمینی­شهر متوقف شده است؟ پاسخ این پرسش را باید از لابلای پچ­پچ مردم و حرف­های خودمانی که در نشستهای دوستانه می­زنند دریافت کرد. از این گفتگوهای دوستانه و گاه خانوادگی چنین برمی­آید که موتور تحول شهر، خاموش شده است و گویی دیگر کسی کاری به کار بهینه­سازی شهر ندارد. نه از آن طرح­های بزرگ تحول­آفرین خبری است و نه از طرحهای کوچک دلگرم کننده؛ مثلا مردم می گویند پیش از این و در دوران این شهردار سابقه نداشته است که پروژه­ای مثل عصارخانه ماه­ها بلاتکلیف رها شود و در وسط شهر مثل خاری دیدگان مردم را

بیازارد. آیا شهردار و عوامل شهرداری از تلاش عمرانی و آبادانی

خسته شده‏اند؟ آیا موانع بزرگی سر راه کار و تلاش آنان قرار گرفته و کلنگ آبادانی به زمین سخت خورده است؟ آیا در طول ایجاد تحول در شهر، مردم از مدیران شهری حمایت نکرده‏اند؟ آیا منابع مالی توسعه و آبادانی به مشکل برخورده است؟ و بسیاری سوالهای دیگر که می‏تواند مطرح شود. اما آنچه که مسلم است توقف توسعه، آبادانی و عمران شهری است که تقریبا هم طرفداران مدیران شهری و هم مخالفان آنان با یکدیگر متفق­القولند.

در میان پرسش­هایی که به­عنوان دلایل توقف آبادانی شهر مطرح می شود، عدم حمایت مردم از طرح­های آبادانی شهر جایی ندارد و مردم نشان داده­اند که از توسعه و آبادانی و پیشرفت با جان و دل حمایت می­کنند. اما درباره سایر پرسشها جواب قاطعی نمی­توان داد، ممکن است منابع مالی برای آبادانی در دسترس نباشد. ممکن است مخالفان پیشرفت و توسعه شهر موانع بزرگی برای طرح و برنامه­های شهری ایجاد کرده

باشند و مدیران را نیز از تلاش و کار دلسرد نموده باشند. ممکن است مدیران و برنامه­ریزان شهری خسته شده باشند یا به نتایج یا منافعی که مورد نظرشان بود نرسیده باشند و دلسرد شده باشند. یا اختلافات مدیران به این توقف دامن زده باشد.

دلیل این توقف آبادانی هر چه که باشد دود آن به چشم اهالی شهر می­رود و بار دیگر مردم را با رکود و سکون و روزمرگی مواجه خواهد کرد. شهری که در آن هر چند ماه پروژه­های بزرگ حتی در حد استانی و ملی- اجرا می­شد به وضعیتی دچار آمده است که چشم انتظار کوچکترین تحول در شهر است.

نه تنها در بخش عمرانی و آبادانی این توقف مرگبار راه نفس­ها را بسته بلکه در بخش فرهنگی نیز هیچ نسیمی نمی وزد. تصور می­شد گروهی که در حاشیه­ی کار فرهنگی بود و گروه دیگری از مجریان و فعالان فرهنگی را متهم به کم­کاری یا سهل کاری یا نابجا کاری فرهنگی می کرد وقتی لوازم و امکانات و جایگاه­های فرهنگی را به دست گرفت جنب و جوش بزرگی در میان مردم و جوانان ایجاد کند که متاسفانه همان نسیم­های اندک هم متوقف شد و مردم به حال خود رها شدند.

یکی از بزرگ­ترین سالن­های شهر- سالن سینما فرهنگ- بلا استفاده افتاده و در حال متروک شدن است حال آن که می­توانست چون گذشته مرکز ثقل فرهنگی شهر باشد و بسیاری امکانات دیگر که متاسفانه بلااستفاده مانده­اند.

مردم چنان گرفتار مشکلات اقتصادی هستند که مجالی برای فرهنگ برای آنان نمی­ماند و در این لحظات است که بخش­های عمومی فرهنگی باید جای آن خلأهای خانوادگی را پر کنند و مانع به هدر رفتن استعدادهای جوان و سردرآوردن آنان از پاتوق­ها و مراکز اعتیاد و...شوند. اینکه چه کسانی مسئول این امرند؛ فرماندار یا نماینده شهر، یا سازمان فرهنگی تفریحی و امور بین­الملل شهرداری یا اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی یا مراکز دیگری که به بهانه فعالیت فرهنگی بودجه جذب می کنند... اینها همه و همه مسئول سلامت زیست فرهنگی مردم و اعتلای فرهنگ و هنر و ادب هستند و هیچ بهانه­ای برای کار نکردن پذیرفته نیست.

فرهنگ تعطیل­بردار نیست و جای خالی کم­کاری فرهنگی را رقیبان یا حتی براندیشان پر می­کنند و منتظر تصمیم و برنامه فلان مدیر و رئیس نمی­مانند. چه بسیار کسانی که می­توانستند از کوه بالا بروند و قله­ها را فتح کنند اگر در مسیر درست قرار می گرفتند حال آن که بر اثر فقدان کار فرهنگی از دیوارها بالا می­روند و منازل مردم را تصرف می­کنند.

چه بسیار جوانانی که اگر با کتاب و ادبیات و هنر آشنا می­شدند دلها را مجذوب خود می­کردند، حال آن که در پی بی­برنامگی­های برخی مدیران و مسئولان در میان عمده­فروشان و خرده­فروشان مواد مخدر زندگی­شان دود می­شود.

در شهر، کوچکترین آموزشهای شهروندی و فرهنگی از سوی مدیران فرهنگی مشاهده نمی­شود. حتی نمی­توان دلخوش بود به اینکه فلان مرکز فرهنگی و بین­المللی! شهر برنامه درازمدتی برای آموزش مداوم شهروندان در خصوص مثلا ترافیک و رانندگی و رعایت حق عابر پیاده و عدم تردد ماشین سنگین در شهر و...داشته باشد. اما تا دلتان بخواهد اخبار حوادث بد به گوش می­رسد حتی اگر در گوش­هایتان را بگیرید...فلان جا فلان ماشین به تیر برق برخورد کرد و جان باخت. در فلان خیابان فلان موتور تصادف کرد و...این حداقل­های نیاز شهروندان به آموزش پیوسته است که حتی مقدمه کار فرهنگی هم حساب نمی­شود.

سالها پیش نوشتیم که مایه مباهات این شهر است که در شش جهت آن دانشگاه قرار دارد و از هر سو که به خمینی­شهر وارد شوی یک دانشگاه چشم را می­نوازد. قرار بود ورودی­های شهر بیشترین جذابیت فرهنگی را داشته باشند اما متاسفانه در سالهای اخیر ورودی­ها و تمام خیابان­های شهر مرکز زباله و بازیافت شده است. از هر طرف که وارد شهر شوید چندین مرکز بازیافت و زباله به بدترین شکل ممکن به چشم می­خورد که حتی نام دانشگاهها را هم تحت­الشعاع قرار داده است.

آن­که بر صندلی مسئولیتی تکیه می­زند می­داند که بر جایگاه خطیری تکیه داده است. مخصوصا آن کسی که مسئولیت فرهنگی می­پذیرد می­داند مسئولیت بسیار دشوار است اما باید بجنگد و هرگز از پای ننشیند یا در آن جایگاه قرار نگیرد. فرهنگ یک بازسازی درونی است که به پمپاژ پیوسته خون تازه نیاز دارد. به اراده قوی برای تداوم کار نیاز دارد و یک امر مستمر و بی­توقف است.

روزگار نه چندان دوری، حجم بزرگ اخبار فرهنگی شهر بر پیشانی اغلب مطبوعات و رسانه­ها قرار گرفته بود و چنان هویتی به مردم می­بخشید که هر جا نام خمینی­شهر به میان می­آمد نشان از مردمی می­داد که بیمارستان عظیم خیریه­ساز ساعی را بنا کرده­اند، چندین و چند مرکز میراث فرهنگی را به داشته­های فرهنگی کشور افزوده­اند، محیط مفرح و شادابی مثل چشمه لادر و بام سبز را بنا نهاده­اند و چندین و چند نویسنده و کتاب و نشریه به جامعه هبه نموده­اند.

آن قدر اتفاقات روزانه اتفاقات خوب و خوشایند و پررونقی بود که فرصتی برای کنکاش در پیشینه تاریخی و بیرون کشیدن نقاط طلایی تاریخ شهر پیش نمی­آمد یا کمتر پیش می­آمد. اما این سکوت و سکون بار دیگر توجه محققان را به تاریخ و سرافرازی­های تاریخی کشانده تا شاید موضوعی که باعث فخر مردم شود را بیابند و زمینه هویت­سازی را تقویت کنند.

چه شد که آن همه تحرک فرهنگی و آبادانی به رکود و سکون رسید و دیگر خبری از آن همه شور و حال فرهنگی و آبادانی شهر نیست؟

شایسته است که مسئولان شهر اعم از فرهنگی و عمرانی و توسعه­ای به میان مردم بیایند و به این پرسش­های آنان پاسخ دهند، همان گونه که در روزهای شکوفایی پیوسته با مردم سخن می­گفتند.

هفته نامه صبح سده...
ما را در سایت هفته نامه صبح سده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4sobhesedeh4 بازدید : 39 تاريخ : دوشنبه 13 شهريور 1402 ساعت: 3:37