زوال امپراطوری شعر

ساخت وبلاگ

چه کسانی مسئول زوال شعر خمینی‌شهر هستند؟

 

زوال امپراطوری شعر

 

نگاهی به وضعیت شعر و شاعران خمینی‌شهر

                محمد گفتمان

 

«شهر شگفت فرهنگی» این تیتر نخست یکی از پرتیراژترین روزنامه‌های کشور در سال87 درباره استقبال مردم از کنگرة میلاد آفتاب بود؛ کنگره‌ای که فقط خاطره‌ای از آن مانده است. کنگره‌ای که یک امپراطوری ادبی را در شهر بنا کرده بود و بدون هیچ تبعیضی پذیرای همه طیف‌های ادبی بود.

یاری اندر کس نمی‌بینم یاران را چه شد 

دوستی کی آخر آمد دوست‌داران را چه شد

...

شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار

مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

گوی توفیق و کرامت در میان افکنده‌اند

کس به میدان در نمی‌آید سواران را چه شد

صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست 

عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد

 

اگرچه از دوره‌های دورتر، شعر مورد توجه مردم این شهر بوده و شاعرانی چون سروش اصفهانی، نعیم سدهی و... شعر شهر را نمایندگی می‌کردند و حتی روشنفکرانی نظیر دکتر فضل الله صلواتی هم در آغاز دستی در شعر داشت اما موج نو شعرسرایی را باید بعد از انقلاب در این شهر جست‌وجو کرد.

با آغاز جنگ و تمرکز فرهنگ و هنر بر این موضوع، کنگره شعر دفاع مقدس بنیان نهاده شد که از بنیان‌گذاران اصلی آن مجید زهتاب بود. این رویداد باعث شد تا شاعران شهر به پیش‌گامی استاد خاسته تأسیس کنگره شعر میلاد آفتاب را زمزمه کنند که با تلاش او و دیگر هنرمندان شهر این تصمیم به عمل انجامید و یکی از درخشان‌ترین کنگره‌های مردمی شعر در کشور شکل گرفت. این کنگره 18 سال پیاپی و با هزینة مردم در سه شب برگزار می‌گردید که تأثیر بسیاری بر جلب توجه مردم به شعر و موسیقی و کشف استعدادهای جوان در شهر داشت. با برپایی این کنگره، نام و آوازة شهر و شاعران آن در همه جای کشور شنیده می‌شد و میلاد آفتاب شده بود شناسنامة فرهنگی مردم شهر.

سال 87 سیاست‌بازی بر فرهنگ غلبه کرد و اولین قربانی آن هم کنگرة عظیم میلاد آفتاب بود که به نشانة تکریم امام حسین(ع)برگزار می‌شد و سیاست‌بازان برای قدرت‌نمایی، مردم را از یک برنامة شگفت‌انگیز معنوی و ادبی محروم کردند.

با تعطیلی کنگرة میلاد آفتاب نخستین تَرَک‌ها بر دیوارة شعر در این شهر ایجاد و پراکندگی و دل‌مردگی شاعران آغاز شد. انجمن‌های ادبی و فرهنگی در آن سال‌های سخت، یکی پس از دیگری تعطیل شدند. کانون سلمان فارسی که یکی از شاخص‌ترین مراکز استعدادیابی بود بی‌رونق شد، چراغ سوگوارة ادبی ثارالله که جایگاه ویژه‌ای در میان فرهنگیان و دانش‌آموزان داشت خاموش شد و به جز انجمن سروش دیگر انجمن‌ها یکی پس از دیگری رو به محاق نهادند. به‌جرئت می‌توان گفت هر مدیری که خواسته یا ناخواسته با استعدادهای فرهنگی، ادبی، هنری و مذهبی مشروع این مردم مقابله می‌کند خائن به این مردم است.

 

نقش مسئولان در زوال شعر

فراهم‌کردن فضای رونق در فرهنگ و هنر مهم‌ترین مسئولیت مدیران شهر به‌ویژه مدیران فرهنگی است. این پویایی تا سال 87 به مدت نزدیک به دو دهه در میان مسئولان شهر کم و بیش وجود داشت و هر محفل و مجلس کوچک و بزرگی با طعم شعر همراه بود. مسئولین خود را علاقه‌مند به شعر نشان می‌دادند و حتی در سر سفرة آنان هم شعر خوانده می‌شد. حتی اگر مسئولی تمایلی به ادبیات نداشت جوّ ادبی حاکم بر شهر چنان نیرویی داشت که هر مخالف ادبیات در آن استحاله می‌شد. در آن روزگار شاعران به عنوان هنرمندانی موجه در همة نشست‌ها حضور داشتند و در استان و کشور جلسة شعری برگزار نمی‌شد مگر این که از این شهر تعدادی شاعر حضور داشتند.

رویکرد مسئولان فرهنگی شهر نیز پویایی شعر بود. شاید درخشان‌ترین دورة شعر و سینما در زمان مدیریت «حسین زمانی» مدیر اسبق ارشاد شهرستان خمینی‌شهر اتفاق افتاده باشد. او باشناخت فضای فرهنگی و ادبی شهر دریافته بود که این دو هنر در سطح ملی می‌توانند بدرخشند و در کنار این دو هنر ناخوداگاه هنر موسیقی و نمایش نیز تقویت می‌شود. او می‌دانست زمینی که استعداد پرورش پرتقال را داشته باشد تلاش برای کاشتن و برداشتن پسته تلاشی عبث است. با رفتن زمانی کم‌کم هنر به حاشیه رانده شد و در دوران «تمنایی» به جای توجه به اصل شعر و هنر به موارد تزئینی و سخت‌افزاری پرداخته شد که برگزاری جشنوارة سواران عشق یکی از برنامه‌های ضعیفی بود که قرار بود ادامه داشته باشد اما عقیم ماند. بخشی از جلسات ادبی شهر در همین دوره به محاق رفتند. در دورة «رضایی» که به عنوان سرپرست ادارة ارشاد فعالیت می‌کرد آن قدر حاشیه‌ها بر متن غلبه داشتند که تغییری در بهبود وضعیت شعر اتفاق نیفتاد اما «میردامادی» علی‌رغم دورة کوتاهی که به عنوان سرپرست در ادارة فرهنگ حضور داشت دو حرکت فرهنگی تأثیرگذار انجام داد؛ نخست ادامة اجرای همایش‌های فصلی شعر که در دوران زمانی آغاز شده بود و دیگر برگزاری مراسم یادبود خاسته در شرایطی که فضای سیاسی سنگینی بر شهر و کشور حاکم بود. او توانست با فاصله‌گذاری میان فرهنگ و ادب با سیاست، بدون ایجاد هرگونه حاشیه‌ای مراسم یادبود استاد خاسته را برگزار کند؛ مراسمی که بعدها در اول دی‌ماه از سوی مردم به صورت خودجوش «روز خاسته» نامیده شد و اولین دورة آن نیز در شرایط بسیار تنش‌زایی برگزار و سپس تعطیل شد. پس از میردامادی چند صباحی «فاتحی» به‌عنوان سرپرست ادارة فرهنگ و ارشاد اسلامی خمینی‌شهر در آن اداره مستقر شد و به علت جوانی و بی‌تجربگی، نتوانست  میان فضاها و گرایش‌های سیاسی با فرهنگ و هنر فاصله‌گذاری کند و نخستین برخورد شدید را با برگزاری یادبود استاد خاسته -که خود را وقف اهل‌بیت کرده بود- برداشت و از برگزاری آن ممانعت به عمل آورد.

هنرمندان و شاعران که خود را مدیون زحمت‌های استاد خاسته می‌دانستند از ادارة ارشاد فاصله گرفتند و دیگر ارتباط سازنده‌ای میان آنان برقرار نگردید. البته فاتحی نیز به دلیل مشکلات داخلی در ادارة ارشاد مجبور به ترک این اداره شد اما صدمات جبران‌ناپذیری بر پیکر نحیف فرهنگ برجاماند. در حال حاضر «موسوی» به عنوان رئیس ادارة فرهنگ و ارشاد اسلامی سکان این اداره را به عهده دارد که به نظر می‌رسد توجه بیش از حد او به تعزیه، دیگر هنرها را تحت‌الشعاع قرار داده و شعر نیز به فضای پویای گذشته بازنگشته است. با وجود این‌که او تلاش کرد موسیقی فاخر را در شهر رونق بخشد اما به دلیل فضای بستة عمومی نتوانست و بار دیگر به تعزیه رجوع کرد. همایش فصلی شعری که او اجرا کرد هم برنامه به‌دردبخوری از آب درنیامد.

تعزیه اگرچه یک هنر مذهبی و مردمی است و از اقبال والایی برخوردار می‌باشد اما به دلیل ایستایی متون اجرایی و کم‌توجهی به بُعد نمایشی آن، نمی‌تواند خلاقیت‌هایی را که سینما و تئاتر و شعر به عنوان هنرهای زایا ایجاد می‌کنند ایجاد کند. اغلب تعزیه‌گردانان این شهر نه به شکل آکادمیک بلکه به شکل سنتی و سینه به سینه این هنر را تداوم بخشیده‌اند و همین موضوع باعث شده است که به تکرار بیفتد و در نحوة اجرا تفاوت بزرگی احساس نشود. موسوی با اجرای یکی دو همایش فصلی ضعیف نشان داد که روح او به دنبال تعزیه است تا شعر، و هنر اخیرالذکر در پس‌زمینة برنامه‌ها قرار دارد. برای پویایی شعر باید جلسات متعدد نقد و بررسی و قرائت برگزار شود، تمامی برنامه‌ها چون گذشته مزین به حضور شاعران باشند، دادوستد ادبی میان شهرها افزایش یابد و همایش‌های فصلی اجرا گردد و بیش از همه این‌که حوصله و صبر در برخورد با این هنر فصیح و بلیغ مورد توجه قرار گیرد. این شهر آن قدر قابلیت ادبی بالایی دارد که شایستة ایجاد کتاب‌خانة تخصصی شعر، موزة شاعران، احیای کنگرة ملی میلاد آفتاب و... می‌باشد.

 

نقش شاعران در زوال شعر

از دیگر دلایل اصلی زوال شعر شهر، افزایش اختلافات و نگرش‌ها میان شاعران شهر است. حرکت جمعی به سوی یک هدف اصلی و بارور ساختن فضای کلی ادبیات در شهر که به تقویت شعر تک‌تک شاعران می‌انجامید دیگر وجود ندارد. شاعران یکدیگر را به شاعران کنگره‌باز و مناسبتی و خلوت‌نشین و... متهم می‌کنند و برخی از آنان در این موضوعات بر دیگری پیشی می‌گیرند. حال آن که پیش‌ترها چنان فضای همدلی در میان شاعران این شهر حاکم بود که اگر شاعری برای مراسمی دعوت می‌شد تلاش می‌کرد تا شاعران دیگری را نیز با خود همراه کند. در چند سال پیش تقویت ادبیات در این شهر یک تلاش جمعی به حساب می‌آمد. شاعران از یکدیگر نقد آثار خود را درخواست و از آن استقبال می‌کردند. اما اکنون نگاه باندی باعث شده است که اصل ادبیت به حاشیه رانده شود و تلاش‌ها فردی باشد. علاقه به یادگیری و توجه به متون کهن و نو و ارتباط حلقه‌ای شاعران با یکدیگر از بین رفته است. شنیده‌ها حکایت از عدم پذیرش «دیگری» است. دیگرستیزی شده است آفت بزرگ شعر. از دیگر آفات بزرگ این منیت‌های شاعرانه فضای مجازی است. فضای مجازی نوعی «توهم محبوبیت» برای برخی از شاعران ایجاد می‌کند و این توهم، راه گذر و عبور و پیشرفت را سد می‌کند. بسیاری از شاعران جایگاه خود را به فراخور «لایک‌هایی» که خورده است تعریف می‌کند و خود را ملک‌الشعرای معاصر می‌پندارد. شوق آموختن و استفاده از تجربیات ذهنی و زبانی شاعران دیگر در میان برخی ازشاعران، خشکیده و به جای آن رقابت‌های ناسالم و حسادت‌ها سربرآورده است. این فضا مانع شکل‌گیری جلسات تأثیرگذار ادبی است و اگر جلسه‌ای هم تشکیل شود چون حاشیه‌های آن بر متن می‌چربد به‌زودی از رونق بازمی‌ماند. برخی از جلساتی که با حمایت شهرداری تشکیل شد به همین آفت دچار و مضمحل شدند.

البته دروغ حاکم بر فضای نشر نیز به این توهم دامن زده است. اغلب مجموعه‌های شعر در کشور خریدار ندارد و هرکس به فضای مجازی دسترسی دارد خود را شاعر می‌پندارد و احساس بی‌نیازی به خواندن شعر می‌کند. در اغلب انتشاراتی‌ها تیراژ چاپ کتاب به 100 نسخه و 200 نسخه رسیده است و گاهی همان صد نسخه را نیز نه از راه اقبال عمومی که از راه هدیه به دیگر شاعران به اتمام می‌رسانند و روی جلد می‌زنند چاپ دوم و سوم و.... و این دروغ گاهی شاعران بی‌تجربه و جوان را متوهم می‌سازد که چه اتفاق بزرگی رخ داده است، چرا که به شکل سنتی کم‌ترین تیراژ کتاب در گذشته 1000 جلد بود و همین تیراژ در ذهن او ثبت شده است. حال آن که تغییر زمان ابزار و لوازم آن را نیز تغییر داده است.

 

شاعران چه می‌کنند

یکی دیگر از دلایل زوال شعر شهر، پراکندگی و ازهم دورافتادگی شاعران می‌باشد. گروهی از آنان چنان درگیر زندگی هستند که از سرودن شعر فارغ شده‌ و زندگی ادبی را به کناری نهاده‌اند و گروهی دیگر کوچ کرده‌اند و بخشی نیز به دلیل فضای سترون اجتماعی خانه‌نشین هستند که در این‌جا به برخی از نام‌ها بسنده می‌کنیم.

 

شاعران پیش‌کسوت

استاد «خاسته» که مهم‌ترین دلیل تحرک شعر در دو دهة گذشته در این شهر بود، روی در نقاب خاک کشید و چنان فضای آشفته‌ای بعد از او شعر شهر را فراگرفت که گویی یتیم شده است. نه دیگر از میلاد آفتاب، نه سوگواره ثارالله و نه کانون سلمان خبری هست و نه دل‌سوزی که بی‌هیچ مزد و منتی به ادبیات خدمت کند و چراغی را بیفروزد. او کاشف استعدادها و برنامه‌های نو بود. از دل سنتی‌ترین برنامه‌ها هم قالب نوی خلق می‌کرد و این نوجویی به فعالیت‌های او جذابیت بخشیده بود.

استاد «عبدالعلی صادقی» که یکی از پویاترین جلسات شعر و موسیقی مردمی را در چشمه لادر اجرا می‌کرد به دلیل موانع غیرادبی دیگر نتوانسته است این برنامه را ادامه دهد. او گاهی در فضای مجازی چیزی می‌نویسد و می‌گذرد.

استاد حداد و جلالی و خان‌احمدی همچنان جلسة سروش را اداره می‌کنند که به نظر می‌رسد در جذب شاعران جوان و ایجاد نوآوری در آن توجه جدی نمی‌شود و این جلسة پرسابقه نیاز به دمیدن روح پویا دارد.

 

از شعر به دیگر سو

مجید زهتاب که تجربة مدیرکلی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان اصفهان و تأسیس کنگرة شعر دفاع مقدس و میلاد آفتاب را دارد اکنون به عنوان سردبیر ماهنامة دریچه ایفای نقش می‌کند و هنوز احساس نکرده است که شاعران و هنرمندان شهر نیاز به استفاده از تجربیات او در ایجاد موج‌های فرهنگی و هنری دارند وگرنه می‌توانست فضای فرهنگی تازه‌ای ترسیم نماید.

دکتر صادقی با تمرکز بر ادارة کلینیک جی و کلاس‌های شادی‌آفرینی از جلسات ادبی فاصله گرفته و بیشتر به کسوت پزشکی روی آورده است. مصائب سروکار داشتن با شاعران همچون مصائب مسیح گران‌بارند و او به دنبال گریزگاهی امن به طبابت پناه برده است. او کسی بود که انتظار می‌رفت بعد از استاد خاسته بتواند فضای شعر را هماهنگ کند و به آن رونق ببخشد که ظاهراً هنوز به این تصمیم نرسیده است.

منیر سلطان‌پور با راه‌اندازی نشریة صبح اندیشه عملاً از شعر به رسانه پناه برده است و به جمع مطبوعاتی‌های کشور پیوسته است تا قابلیت‌های شگفت‌انگیز فکری نویسندگان این شهر را به تماشا گذارد؛ امکانی که در پس بی‌امکاناتی پنهان مانده بود.

حمید ایران‌نژاد که از شاعران دورة نخست کنگره بود به تحقیق و گردآوری فرهنگ شاعران پارسی‌گوی همت گمارده و در کنار آن، دانشجوی فوق‌لیسانس ادبیات دانشگاه اصفهان است.

 

کوچی‌ها

شاید عباسعلی مهدی، مهدی احمدی و‌هاجر دشتبانی جزو نخستین کسانی باشند که کوچ کردند تا فضای شعر را در جای دیگری تجربه نمایند. این‌که آیا آنان هنوز درگیر شعر هستند یا خیر اطلاع دقیقی در دست نیست، اگرچه عباسعلی مهدی در جلسة بصیرت حسینی امسال شعرخوانی داشت.

سعید بیابانکی که مهم‌ترین تجربیات خود را در اجرای برنامه‌های کنگرة میلاد آفتاب داشت به تهران کوچ کرده است و در حوزه هنری مشغول و همکار علیرضا قزوه و علی‌محمد مودب و... می‌باشد. او اجرای برنامه نقد شعر در شبکه 4 سیما را نیز به عهده داشت. او هم از جلسات ادبی  و هم از شاعران شهر فاصله گرفته است به شکلی که حتی در جلسات بصیرت حسینی در منزل مرحوم خاسته نیز شرکت نمی‌کند و در همان زمان در جلسات مهدیه این شهر شعرخوانی دارد.

جواد زهتاب پیش از آن که لباس دامادی را بر تن کند به تهران رفت و در جمع خانه شاعران به فعالیت مشغول و همکار سهیل محمودی و ساعد باقری شد و پس از ازدواج، بی‌سرو صدا آوین فرهادی عروس را نیز با خود به پایتخت برد.

سعید ایران‌نژاد هم پس از یک دوره دوری از شعر باردیگر به جمع شاعران پیوسته و اکنون به دنبال نام و آوازه راهی پایتخت شده است. از او هم یک مجموعه شعر منتشر گردیده است.

 

از شعر به شعر

مرتضی عصیانی را شاید بتوان باتقواترین شاعر از نظر اجتماعی خطاب کرد که تمایل به خلوت‌نشینی و پرهیز از جلوت‌گزینی از ویژگی‌های او شده باشد. او در میان پیش‌کسوتان کسی بوده است که همواره درگیر شعر بوده و همچنان شعر برای او مهم است. فعالیت او بر شعر متمرکز است و همیشه یکی از کم‌حاشیه‌ترین شاعران شهر بوده است.

پانته‌آ صفایی که یکی از شاعران خوش‌قریحة شهر است که در حال تحصیل مقطع دکترا در دانشگاه اصفهان است و در مرکز قلمستان اصفهان نیز آموزش شعر می‌دهد. از او تاکنون چندین مجموعه شعر منتشر شده است.

محمدحسین صفاریان یکی از تأثیرگذارترین شاعران مجموعه ادبی قلمستان شهرداری اصفهان است. او جلسات خوش‌ساخت و مهمی را در آن مرکز مدیریت و برگزار کرده است که کاش از توان او در شهر استفاده می‌شد. او اکنون در مجموعه فرهنگی حمام علی‌قلی آقا مشغول است.

محسن نیکنام، حسین حاجی‌هاشمی، علیرضا میرخانی و مجید خندان  و کمتر البته حسین عبدالوند اگر چه از نظر شغلی درگیر کارهایی هستند که با ادبیات نسبتی ندارند اما همچنان در قهوه‌خانه‌ها به سنت گذشته کار یکدیگر را نقد می‌کنند و از اصول پیشین شاعرانگی که خواندن و نقد است روی نگردانده‌اند.

مریم کرباسی و الهام عمومی تنها بازماندگانی هستند که هنوز به صورت جدی اتفاقات فرهنگی سطح کشور را رصد می‌کنند و با آن‌ها در ارتباط هستند و در همایش‌ها و کنگره‌ها حضور می‌یابند.

بهجت فروغی مقدم و فروغ رستگار هریک در دانشگاهی مشغول به کار هستند و علی پورکاظم که دبیر آموزش و پرورش بود در آموزش و پرورش فعالیت می‌کند. امید بهلولی تجربه‌ای در فیلم هم داشته است و مالکی و سروش حاج باقری هم گاه‌گداری جلسه ‌ای برگزار می‌کنند.

مطهره عباسیان از شاعران اخیر است که مدتی با نشریه فرصت همکاری داشت و اتفاقات ادبی شهر را در آن منعکس می‌کرد.

از نسل جدیدتر محدثه خسروی و ستاره ربیعی است و شاید چهره‌های جوان دیگر که به دلیل نبود جلسات ادبی کمتر شناخته شده‌اند.

جمعی از شاعران دیگر نیز هستند که می‌توان آنان را شاعران بدنه خطاب کرد که مایة رونق دستگاه شاعری هستند. سرایندگانی همچون لاله، کیانی، معمار و... کسانی هستند که در نقش مخاطب- شاعر ظاهر می‌شوند و همچنان با ذوقی کودکانه و نامکشوف به ادبیات می‌نگرند و قاعدة این هرم را می‌سازند.

برنامه‌هایی نظیر میلاد آفتاب و سوگواره ثارالله و ...از دل چنین ترکیبی برآمده است و برای بسامان شدن دوباره این دستگاه نیاز به توجه به همة اجزای آن است. اما مهم‌ترین گام، همدلی و همکاری و عطش برای دانستن و آموختن است. گام دوم، ضرورت حضور یک نفر که بتواند همدلی نسبی را برقرار سازد و خود را وقف ادبیات نماید و سوم نیاز به وجود مسئولانی است که قابلیت‌های فرهنگی و هنری شهر را بشناسند و ضرورت توجه به آن‌ها را درک کنند و برای ظهور آن‌ها تلاش نمایند. در آن صورت است که شهر بار دیگر می‌تواند امپراطوری شعر را در این منطقه بنا کند و شاعران سراسر کشور از نامدار و بی‌نام با سربلندی فریاد کنند که در چنان فضا ودر حضور چنان مردم فرهیخته‌ای با کمال افتخار شعر خوانده‌اند.

 

 

 

 

 

 

 

هفته نامه صبح سده...
ما را در سایت هفته نامه صبح سده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4sobhesedeh4 بازدید : 116 تاريخ : جمعه 28 آبان 1395 ساعت: 12:34